گفتگو با استاد سید محمد مهدی میرباقری
منبع: ماهنامه موعود
• با توجه به اين كه شايد بزرگترين و مؤثرترين عامل در تمدنها علوم باشد و اكنون سير علم و تكنولوژى تمدن غرب است كه پيشگام بسط تمدن در غرب به شمار مىرود، به نظر شما رابطه تمدن الهى كه به دست امام گسترش مىيابد با علم چگونه است؟ همچنين حديثى را كه مىفرمايد: 25 درجه از 27 درجه علم، در زمان امام عليهالسلام به بشر عرضه مىشود، توضيح دهيد؟
ميرباقرى: در اين كه علم، طريق تحقق تمدن ماست، ترديدى نيست. بنابراين، تمدن حضرت باعلومى كه در آن زمان بسط و گسترش پيدا مىكند، ارتباط دارد و حتماً يك تمدن آرمانى و يك نظام اطلاعاتى و علمى و به تعبير ديگر، يك فرهنگ آرمانى هم خواهد داشت؛ اما سؤال اين است كه چه نسبتى بين آن علوم و اين علوم هست و آيا معنى گسترش علوم اين است كه همين علومى كه در دنياى معاصر و جود دارد و ابزارى براى دستيابى به ساز و كارهاى تمدن است، در آن دوره نيز به كار خواهد گرفته شد؟ در اين زمينه، دو نگاه وجود دارد؛ يك نگاه معتقد است كه علوم كنونى، علوم حقّى است و كارآمدىهايى كه در اختيار بشر مىگذارد، كارآمدىهاى مثبتى است؛ هر چند كه بعضى از اين اقتدار، سوءاستفاده كردهاند و در بعضى از موارد، استفادههاى ضد اخلاقى از علم كردهاند؛ ولى در ذات علم، ارتباط با آرمان اخلاقى خاصى وجود ندارد؛ بلكه كارآمدى و اقتدارى در اختيار بشر قرار مىدهد كه مىتواند در اختيار ارزشهاى آرمانى انبيا قرار بگيرد. بنابراين، اين علوم، يك گام به سمت جامعه مهدوى است؛ يعنى بشر به نقطهاى از اقتدار مىرسد كه مىتواند بر پايه اين اقتدار، جامعه جهانى موعود را بنا نهد. در جامعه جهانى، آن چه ما بدان احتياج داريم، سرعت ارتباط، دقت و انضباط ارتباط و اقتدارى است كه بتوان بر اساس آن، يك نظام جهانى هماهنگ را استوار كرد و اينها، رهآورد همين علومى هستند كه به ويژه پس از رنسانس توليد شده است؛ گرچه كاربردهاى غلط هم داشتهاند كه ما بايد جلوى آن كاربردهاى غلط را بگيريم.
بنابراين، معتقدند كه رشد و توسعه اين علوم، به سمت عصر ظهور است و در عصر ظهور هم اين علوم پيشرفت خواهد كرد و حتى گاهى برخى آن دسته از روايتهايى را كه بعضى از خصوصيات عصر ظهور را بيان مىكند، به همين ابزار و اطلاعات جديد تعبير مىكنند. در روايات آمده است كه حضرت در آن واحد با همه جهان صحبت مىكند و اين را به ابزار رسانهاى جديد تعبير مىكنند و نيز اگر در بعضى از روايات داريم كه شيعيان حضرت، هر كجا هستند با ولى خودشان ارتباط برقرار مىكنند و مىتوانند ولىّ خودشان را مشاهده كنند، باز اين را به ابزار ارتباطى جديدى كه از طريق توسعه فناورى در اختيار بشر قرار گرفته است، تعبير مىكنند؛ اما به نظر مىرسد كه اين يك نگاه تنگ و محدود است. شايد نگاه صحيح اين باشد كه اين علوم، مجموعه و منظومهاش را مورد دقت قرار دهيم و نگاه روشمند به آن داشته باشيم و فرآيند رشدش را مورد مطالعه قرار بدهيم و منحنى رشدش را ترسيم كنيم. اين علوم، علومى هستند كه در خدمت توسعه معنويت و عبوديت قرار نمىگيرند؛ بلكه ابزارى در مسير توسعه تمدن مادى و نيز توسعه نياز مادى و ارضاى آن هستند. بنابراين، اگر ما اين تحليل را نسبت به علم داشته باشيم كه يك بحث عميق و پردامنهاى است و اين جا هم جاى بررسى آن نيست، قاعدتاً اين علوم، علومى نيستند كه در خدمت آرمانهاى حضرت قرار بگيرند و فناورىهاى موجود هم آن چنان نيستند كه بستر تحقق جامعه مهدوى را فراهم كنند. بنابراين، ما اگر در جامعه مهدوى به علوم و فناورىهايى نياز داشته باشيم، غير از علوم و فناورىاى فعلى هستند.
• اين تفاوت از چه نظر است و علوم و فناورى كنونى داراى چه ويژگىهايى است كه در بستر آن زمان، ناكارآمد جلوه مىكند؟
ميرباقرى: كاربرد غالب اين علوم، در جهت توسعه ماديت و توسعه بهرهورى غيرالهى از دنياست و به تعبير ديگر، اين علوم و فنون، علوم و فنون سكولار هستند و به راحتى هم در خدمت آرمانهاى معنوى قرار نمىگيرند. براى استفاده از علوم و فناورىها چه بايد كرد؟ آيا اين علوم و فنون، بايد در علومى جديد منحل گردد كه بنابراين، ما در آن دوره، چنين چيزى نخواهيم داشت. اين يك نگاه بسيار محدودى به اقتدار حضرت و جريان ولايت حضرت است كه ما بخواهيم اقتدار و سازوكارهاى حضرت را با همين ابزار تعريف كنيم. من گاهى مىبينم كه بعضى روايات را به تلويزيون و يا ابزار ارتباطى جديد، مانند تلفن همراه و امثال آن تعبير مىكنند.
در يك روايتى حضرت مىفرمايد:
«كلّما اوهام فيكم و المعانى و هو المصنوع لكم و مردود عليكم؛ آنچه را كه شما مىسازيد، ساخته اوهام شما هستند و مردود عليكم».
حضرت در توضيح مىفرمايد: مورچه دو شاخك دارد و خيال مىكند كه خدا هم كارهايش را با شاخك تنظيم مىكند و چون ابزار ارتباط و كنترل خودش، شاخك است، خيال مىكند هر كسى كه بخواهد كارى انجام بدهد، با شاخك است؛ منتهى براى خداى متعال، شاخكهاى بزرگى را ترسيم مىكند. به نظر من، چون خود اينها محدود هستند و تحت اِشراف اين ابزار قرار دارند، خيال مىكنند كه حضرت هم با اين ابزار، بايد كار خودش را پيش ببرد؛ در حالى كه اين ابزار، مرتبه نازلهاى از سيطره بر طبيعت هستند و محصول علوم ضعيف بشرند. در بهشت، همين ارتباطات با همين اقتدارهاست؛ ولى اين تكنولوژى نيست. در بهشت كه نمىتوان گفت برخوردار از تكنولوژى آخرالزمان است؛ در حالى كه همه آن سرعتها و ارتباطها در يك مقياس بسيار بالاترى حضور دارند. بنابراين، اين كه ما دست حضرت را ببنديم و اقتدار حضرت را به همين كار آمدىهايى كه علم و تكنولوژى مدرن در اختيار بشر قرار داده است، مقيد كنيم، ناشى از عدم درك ظرفيت ولىالله و ولايت و رهبرى ايشان است. رهبرى امام زمان عليهالسلام، بشر را به نقطه اقتدار و سامان جديد مىرساند كه در آن جا اصلاً معلوم نيست كه نياز به اين علوم و فناوى باشد؛ در عين اين كه اقتدار هست. بنابراين، ما در عصر ظهور، توسعه علوم و كارآمدى و اقتدار و بهرهورى داريم ؛ ولى آهنگ بهرهورى آن با آهنگ قرب است و نه با ابزارى كه تا زمانهاى ديگرى به وسيله آن پيشرفت محقق مىشد. اقتدار بشر براى دستيابى به آن آرمانها در آن زمان، با سرعت و انضباط، رشد پيدا مىكند؛ ولى طبيعى است كه علوم و فناورىهاى متناسب خودش را مىطلبد.
اگر در روايات ما آمده كه علوم در عصر ظهور حضرت بسط پيدا مىكند و تا قبل از ظهور، دو حرف از بيست و هفت حرف علم بسط پيدا كرده، بيست و پنج حرف آن در عصر ظهور تجلى پيدا مىكند، معلوم نيست كه مقصود از علم، اصطلاحى باشد كه ما در باب علم داريم؛ علوم در ادبيات قرآن و روايات، معانى خاصى دارند. اين كه در روايات ما آمده است كه فقط آن چه از طريق اهلبيت جارى مىشود، علم است و ما بقى علم نيست و در روايات متعددى اين معنا آمده است، شايد مربوط به علوم ابزار عبوديت و بندگى خداى متعال است. علوم و معارف، علومى هستند كه نسبت به حضرت حق، خوف و خشيت مىآورد. پس حقايق و ابزار باطنى عالم در عصر ظهور تجلى پيدا مىكند و ديگر معلوم نيست كه همين معارف در عصر ظهور بسط پيدا كند. اين كه مىگويم معلوم نيست، به اين دليل است كه نمىخواهم قضاوت جدى نسبت به كتاب و سنت داشته باشم و الاّ شايد آن طرف نيز اطمينان داشته باشد كه آن علوم، ربطى به اين فناورى مادى ندارد و اين كه آمده است كه در دوره ظهور، 25 حرف علم تجلى پيدا مىكند؛ خود اين مطلب هم گوياى اين است كه فضاى ديگرى غير از اين علوم به وجود خواهد آمد. بنابراين، نمىتوان اين علوم را با علوم عصر ظهور مقايسه نمود. غير از اين كه اين علوم و فناورىها، ابزار توسعه تمدن مادى و توسعه پرستش دنيا نيز هستند و در جهت توسعه معنويت كاربرى جدى ندارند.
البته اين بحث، يك بحث پردامنهاى است كه آيا ما علم دينى و غيردينى داريم و علم پس از رنسانس - كه وجهه غالب علوم كنونى است - علم ضددينى و غيردينى است يا علمى است كه در جهت اهداف دينى نيز به كار برده مىشود؟ يك نگاه كه شايد نگاه صوابى هم باشد، اين است كه اين علوم و ابزار و فناورىهايى كه بعد از رنسانس شكل گرفتهاند، ابزارى در جهت توسعه پرستش مادى هستند و كاربرى در جهت آرمانهاى الهى ندارند. بنابراين، با اين نگاه، قطعاً در جامعه مطلوب حضرت، اين علوم و فناورىها نه حضور دارند و نه توسعه خواهند يافت؛ اما از آن جا كه گسترش عبوديت اتفاق مىافتد، گسترش علوم نيز حتمى است و معيشت بشر هم در خدمت گسترش عبوديت قرار مىگيرد. من فكر مىكنم اصلاً آن شاخصههايى كه در جامعه مهدوى وجود دارد، مشابه شاخصههايى است كه در بهشت وجود دارد؛ يعنى جامعهاى كه ولايت الهى در آن ظهور پيدا مىكند، اصلاً قابل مقايسه بااين دنيا نيست و مقياسهاى آن، مقياسهاى ديگرى است و اين تلقىهايى كه ما داريم، با آن واقعيتها فاصله جدى دارد. در عين اين كه انسانها در بهشت غرق در نعمت هستند و تنعّماتى در اختيار آنهاست كه در دنيا قابل درك نيست؛ اما بااين حال، مناسبات آن دنيا ربطى به اين دنيا ندارد و در عصر ظهور نيز همين گونه است. تجليات ولايت ولى الله در عرصه علوم و معارف كه اقتدار بشر را بالا مىبرد، سنخ ديگرى است كه توسعه تقرب و راهيابى به توسعه بندگى را فراهم مىكند. بنابراين، توسعه اقتدار و توسعه علوم هست؛ ولى سنخ آن علوم با اين علوم متفاوت است.
منبع: ماهنامه موعود